به سلامتی دختری که
هر روز با یه خط خاموش حرف میزنه
به سلامتی دختری که
دختر بودنش و بخاطر عشقش از دست داد
به سلامتی دختری که
با دروغ های عشقش سیاه شد
به سلامتی دختری که
عاشق بودغرورش شکسته بود.
به سلامتی دختری که
به دردهای عشقش خندید اما بعد از تلفن گریه امونش نداد
به سلامتی دختری که
جلوی چشماش عشقش عشق دیگری شد
و لبخندی تلخ زد و تا خونه دوید تا بغضش نشکنه جلوی عشقش
به سلامتی دختری که
قبل از دیدار گریشو کرد تا عشقش ناراحت نشه
به سلامتی دختری که
با عشقش تموم کرد بخاطر عشقش اما قلب شیشه ای اون سنگی خطاب شد.
خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسید .
دخترم : مامان تو زنی یا مردی ؟
من : زنم دیگه پس چی ام ؟
دخترم : بابا ، چی اونم زنه ؟
من : نه مامانی بابا مرده .
دخترم : راست میگی مامان ؟
من : آره چطور مگه ؟
دخترم : هیچی مامان ! دیگه کی زنه ؟
من : خاله مریم ، خاله آرزو ، مامان بزرگ
دخترم : دایی سعید هم زنه ؟
من : نه اون مرده !
دخترم : از کجا فهمیدی زنی ؟
من : فهمیدم دیگه مامان، از قیافه ام .
دخترم : یعنی از چی ؟ از قیافه ات؟
من : از اینکه خوشگلم ،
دخترم : یعنی هر کی خوشگل بود زنه ؟
من : اره دخترم
دخترم : بابا از کجا فهمید مرده
من : اونم از قیافش فهمید . یعنی بابایی چون ریش داره و ریشهاشو میزنه و زیاد خوشگل نیست مرده !
دخترم : یعنی خوشگلن مردا زشتن ؟
من : آره تقریبا .
دخترم : ولی بابایی که از تو خوشگل تره
من : اولا تو نه شما بعدشم باباییت کجاش از من خوشگل تره ؟
دخترم : چشاش
من : یعنی من زشتم مامان ؟
دخترم : آره
من : مرسی
دخترم : ولی دایی سعید هم از خاله خوشگلتره !!
من : خوب مامان بعضی وقتها .
برای خوندن بقیش ادامه مطلب خیلیییییییییییییی باحاله از دستش ندین
درباره این سایت